- پیش بردن
- غالب شدن، فائق شدن، کامیاب شدنس
معنی پیش بردن - جستجوی لغت در جدول جو
- پیش بردن
- جلو بردن، کاری را با کامیابی و پیروزی به پایان رساندن
- پیش بردن ((بُ دَ))
- پیروز شدن، کامیاب شدن، انجام دادن، اجرا کردن
- پیش بردن
- Further
- پیش بردن
- продвигать
- پیش بردن
- weiterführen
- پیش بردن
- просувати
- پیش بردن
- posuwać się
- پیش بردن
- avançar
- پیش بردن
- proseguire
- پیش بردن
- avanzar
- پیش بردن
- avancer
- پیش بردن
- bevorderen
- پیش بردن
- ดำเนินการ
- پیش بردن
- memajukan
- پیش بردن
- आगे बढ़ाना
- پیش بردن
- ilerletmek
- پیش بردن
- kusonga mbele
- پیش بردن
- এগিয়ে যাওয়া
- پیش بردن
- آگے بڑھانا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قابل اجرا انجام پذیر اجرا پذیر
فدا شدن کسی رابرخی جان او شدن: نه هر کسی پیش میری پیش میرد بدین سختی غمی در پیش گیرد. (نظامی)
بجلو انداختنراندن بجانب مقابل (مثل راندن مواشی و دواب وامتعه و غیره) : هر چه در هندوستان پیل مصاف آرای بود پیش کردی و در آوردی بدشت شابهار. (فرخی) -2 چهار چوب پیوست جانب خارجی در یک لتی بهم آوردن دو لنگه در بستن فراز کردن: (لیث)، . . بمسجد آدینه شد و
تقدم داشتن، جلو بودن
جلو انداختن و راندن، جلو بردن، تقدیم کردن، بستن در اتاق به حالتی که با اندکی فشار باز شود، پیش افکندن
ادراک، درک کردن
واقف گشتن، آگاه شدن، اطلاع یافتن، راه بردن
پیش بردن انجام دادن: پیش این مراد باز رفتم و در معرض پی برد این غرض از پیشانی خود هدفی از بهر سهام اعتراضات پیش آوردم
نشان و اثر چیزی را یافتن و آگاه شدن به آن، درک کردن، دریافتن، فهمیدن، برای مثال در بیابان هوا گم شدن آخر تا چند / ره بپرسیم مگر پی به مهمات بریم (حافظ - ۷۴۸) ، چنان کرد آفرینش را به آغاز / که پی بردن نداند کس بدان راز (نظامی۲ - ۱۰۰)